- گال بازی
- الک دولک
معنی گال بازی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نمایش لالی خویش بعمد. یا لال بازی در آوردن، خود را عمدا لال نشان دادن
بازی کردن با گل، پرورش گلهای نیکو
پای کوبی رقص
عمل و شغل دوال باز دوالک بازی
عمل جان باز فدا کردن جان خود فداکاری، دلیری مردانگی
عمل خیال باف خیال اندیشی
بازی و تفریح کردن باتاب
نوعی بر دو باخت که بوسیله تاس انجام گیرد
حقه بازی، شعبده بازی، عمل طاس باز
بازی کردن با خاک، کنایه از دل بستن به دنیا
اشتلم کردن و رجز خواندن و تهدید کردن دشمن، برای مثال ور گمان گاو تازی دارد اینک حاضرم/ گر نمی تازی نمی دانم هماهنگی مکن (عرفی - لغت نامه - گاوتازی)
نوعی بازی و قمار که با قاب یا بجول گوسفند انجام می شود، بجول بازی
پاک باختن در قمار، پاک باختن همه چیز در راه عشق، وارستگی، ازخودگذشتگی
بجولبازی، منگ منگیا بازی با قاب توضیح در عهد شاه عباس بزرگ معمول بود که با قاب (گوسفند) بازی میکردند. یک طرف قاب دزد و طرف دیگر آن عاشق نامیده می شد، قمار بازی
شغل و عمل گاو تاز، غالب نشان دادن خود را بر دشمن و سخنان تهدید آمیز گفتن و اشتلم نمودن و ترسانیدن او را: ور گمان گاو تازی داری اینک حاضرم گر نمی تازی بمیدانم هم آهنگی مکن. (عرفی)، لاف و گزاف
امساک در خرج یا گدابازی در آوردن، خست نمودن بخل ورزیدن
در قدیم معمول بود (مخصوصا در کاشان) که گرگ را رها میکردند و مردم از پیش او میگریختند
خرج کردن بی جا و بسیار
بازی با گردو
خود را به فقر زدن (بدروغ)، همچون لاتها رفتار کردن، قمار بی مایه. قمار بی مایه، خود را به ناداری و فقر زدن بدروغ
بازی با گوی و چوگان: پس از چه رسد سر فرازی مرا چو کوشش ترا گوی بازی مرا، عمل و شغل گوی باز
گرزبازی (زورخانه) نوعی شیرین کاری است در زورخانه و آن عبارتست از بازی کردن و بهوا انداختن و بازگرفتن ورزشکاران میلهای چوبی سبکی را که برای این کار ساخته شده (میل بازی بچالاکی وزبر و زرنگی بیش از نیرومندی احتیاج دارد)
ناز کردن: دلم خسته ناز تست ای نیازی که روزی نیاسایی او ناز بازی (عثمان مختاری)
رقص، پایکوبی
بازی و تفریح کردن با تاب
فداکاری، دلیری، شجاعت
عمل ناشی از بی عقلی
عمل گاوباز با گاو بمبارزه پرداختن
ساختن گلهای مصنوعی (امروزه هنری بشمار میرود)
عمل گاوباز با گاو بمبارزه پرداختن
جنگ با گاو نر که در برخی از کشورها از ورزش های رایج است، نوعی مسابقه در برخی از روستاهای ایران به صورت جنگ میان گاوهای نر
آنکه با گل بازی کند، کسی که رغبت بپرورش گلهای نیکو دارد: ز بس صحن چمن از خنده گلزار خرم شد درو چون دست گلباز از هوا گل میتوان چیدن، (عبدالرزاق فیاض)